حمزة اصفهاني مي گويد: چون اعراب اشعري به قم آمدند در اطراف قم در خيمه هايي از مو، ساكن شدند. آنان در صحرا، هفت دِه ساختند به نامهاي: ممجان، قزدان، مالون، جمر، سكن، جلنبادان و كُميدان. چون اين هفت ده وسعت يافت و به يكديگر نزديك شد از نامهاي هفت ده، نام قريه كميدان را برگزيدند و به مجموع اين هفت ده، كميدان گفتند. پس از مدتي آن را به اختصار"كُم"[قم] ناميدند...

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

قم قبل از اسلام


در باب اول کتاب «تاريخ قم» نوشته حسن بن محمد بن حسن قمی که کهن ترين سند تاريخی موجود درباره شهر قم می باشد، از قول مورخان قديم تر، از اسکندر، بهرام گور، طهمورث، لهراست، قباد، يزدگرد و چند تن ديگر، به عنوان بانيان اوليه شهر قم ياد شده است. شواهد و مدارک و آثاری که از دوران پيش از اسلام به دست آمده است، اثبات می کند که اين شهر در آن زمان، و به ويژه در عهد ساسانيان از شهرهای آباد و نسبتا مهم بوده است، زيرا در آن ها به وجود آتشکده آذر، يکی از آتشکده های مهم آن دوران، در قم اشاره شده است. در کتابی که به خط پهلوی به نام «خسرو کواذان و ريزکی» (يعنی خسرو پسر قباد و غلامی) از عهد ساسانيان باقی مانده است از زعفران قمی و نزهت گاه قم سخن به ميان رفته است که اين خود نشانه وجود اين شهر در آن تاريخ است: «خسرو از غلام خود موسوم به زيرک خوش آرزو پرسيد: اگر بويی شراب خسروانی و سيب شامی و گل فارسی و شاه سپرم سمرقندی و ترنج طبری و نرگس مسکی و بنفشه اصفهانی و زعفران قمی و بونی (بوانی) و نيلوفر سيرانی و «ند» را فراهم آوری از بوی بهشت بويی توانی برد.

«ناصری» تاريخ نگاری است که درمجموعه خويش، پيدايش شهر قم را به دستور «کی خسرو» - يکی از پادشاهان کيان – ياد کرده است، وی می نويسد: «در عهد سلاطين کيان، قم محل اجتماع آب رودخانه های فرقان و انار بار و چراگاه رمه کيقباد بوده، ليکن در وقت لشکر کشی «کيخسرو» به توران براساس حکم پادشاه، بيژن پسر گيو، باير قمرود را شکافته و آب را به طرف مسيله جاری ساخته و اين اراضی از آب خارج گشته (اراضی قم)، و امنای دولت کی خسرو و هر يک نهری و قلعه ای برای خود داير نمودند و تماما به چهل حصاران مشهور گشت.» از ديگر دلايلی که برای قدمت قم بيان شده است، دستور «کی خسرو» به «سورين قمی» برای انتقال آتشکده قم به نزديکی ساوه می باشد.

کثرت آثار زرتشتی مثل معبد، دخمه و ... که در اطراف قم بوده اند، با استناد به کتاب تاريخ قم دليل ديگری بر شهر بودن اين منطقه قبل از اسلام می باشد.

«استاد علی اصغر فقيهی» در کتاب «قم را بشناسيد» آورده است: سندی در دست داريم که اسکندر مقدونی قم را نيز ويران کرد، پس به احتمال قوی آبادی قم از زمان هخامنشيان شروع گرديده است.»

بنابراين اولين بار که اطلاع داريم شهر قم را ويران کرده اند، زمان اسکندر مقدونی می باشد که به دستور او خراب گرديد و به همان حال باقی بود تا زمان قباد پدر انوشيروان، هنگامی که قباد از تيسفون به جنگ هپتاليان می رفت چون بدين ناحيت رسيد و آن را ويران ديد، علت را پرسيد، گفتند هيچ يک از پادشاهان رغبت نمی کرده که ويرانی های اسکندر را آباد سازد. قباد در مراجعت دستور داد قم را عمارت کردند و از آن تاريخ تا زمان يزدگرد سوم پادشاه ساسانی نام قم (ويران آباد کردکواد) بوده است (شهر ويرانی که قباد آن را آباد کرد).

دليل متقن دیگر بر باستانی بودن شهر قم، نام های کنونی مزارع بيرون شهر است که بيشتر آن ها به جای شهر قديم قم قرار دارد و همه فارسی بوده و از قديم به آن ها اطلاق می شده و بسياری از آن ها در کتاب تاريخ قم آمده است. از جمله گمر (جمر)، جمکران (شايد به معنی جم کرد – جم آن را آباد کرد) در 6 کيلومتری شهر قم، براوستان، شهرستان، کرج (نام چند نقطه در ايران بوده و امروز در قم نام مزرعه ای است)، تشگران، هنديجان، مهرويان، مزديجان و کميدان. هم چنين نام عموم محله ها و کوچه های قديم هم فارسی می باشد، از جمله: سنگ بند، سفيد آب، ميان شهر، سربازار، سر پل، باجک (باجکيد)، باغ پنبه، چاله خروس، چارمردان، سنگ سياه و نيز نام بسياری از روستاهای قم از جمله: بيدهند، کرمجگان، ويريچ، وشنوه، فردو، قبادبزن (در تاريخ قم، قبادان بزن است، شايد در اصل قباد و بيژن بوده است)، ابرجس، کهک، تيره، بيدگان (امروز آن را صرم گويند)، سلفچگان، تايگان (طايقان امروز) و ده ها نام ديگر از اين قبيل همه دلالت بر قدمت اين نواحی می کند و بعضی از آن ها نام مردان باستانی ايران است، از قبيل: بيژن، گيو و سلم

رشيد ياسيمی در مقدمه کتاب «راهنمای قم» می نويسد: روشن ترين دليل قدمت شهر قم، مکان جغرافيايی و انشعاب راه های عمده تجاری است و به حکم اقتضای مکانی، از دوره ای که ری و اصفهان آبادی گرفته است ناچار اين شهر هم که در ميانه آن ها قرار دارد رو به آبادی گذاشته است.

شواهد و اسناد تاريخى مربوط به قدمت قم
برخى از شواهد و اسناد تاريخى مربوط به وجود شهر قم ، پيش از اسلام و بلكه قرن ها پيش از آن با توجه به كتاب تاريخ مذهبى قم - كه آن خود نيز برگرفته از كتاب هاى معتبر است - عبارتند از:

1- به تصريح بلاذرى ، (1) اعثم كوفى و (2) نويسنده تاريخ قم (3) شهر قم در سال 23 هجرى به دست مسلمانان به سردارى ابوموسى اشعرى فتح شد؛ بنابراين مقارن با ظهور اسلام و در دوره ساسانيان ، شهرى به نام قم وجود داشته كه مسلمانان آن را فتح كرده اند.

2- يعقوبى - مورخ معروف قرن سوم هجرى - قم را جزء شهرهاى عصر ساسانى نام برده است . (4)

3- در ابیات زير (5) نام قم جزء شهرهاى عصر پيشداديان و كيانيان آمده است  :

بفرمود عهد قم و اصفهان
نهاد بزرگان و جای مهان

نوشتن ز مشک و ز عنبر دبیر
یکی نامه از پادشا بر حریر

دگر بهره زو قم بد و اصفهان
نهاد بزرگان و جای مهان

نبشتند منشور بر پرنیان
خراسان و ری با قم و اصفهان

4- در دهى از ده هاى قم به نام مزدكان ، آتش آتشكده آذرگشسب قرار داشته است . (6)

5- در جنگ قادسيه ، سپاهى از شهرهاى قم و كاشان به سردارى شيرزاد - والى اين دو شهر - به كمك سپاه ايران آمده بود تعداد اين سپاه بيست و پنج هزار سواره و پياده بود و نيز در جنگ نهاوند سپاهى به تعداد بيست هزار سوار از قم و كاشان شركت داشته و پس از شكست سپاه ايران ، امير قم در اصفهان نزد يزدگرد رفت . (7)

6- قم در زمان ساسانيان جزء بلاد پهلويان به حساب آمده است . (8)

7- شهرستان قم مقارن حمله مسلمانان به اندازه اى وسعت داشت و پرجمعيت بود كه تنها از يك قريه چهار هزار مرد بيرون آمدند، كه هر يك خدمتكار و نان پز و آشپزى به همراه داشت .(9)

8- دينورى مى گويد: انوشيروان كشور را به چهار قسمت كرد و در هر قسمت مردى مورد اعتماد از طرف خود قرار داد؛ شهر قم جزء شهرهاى قسمت دوم بود. (10)

9- دينورى مى گويد كه يزدگرد پس از شكست در مقابل مسلمانان به قم و كاشان فرود آمد.فخرج يزد جرد هاربا حتى نزل قم و قاشان . (11)

10- در منظومه ويس ورامين - كه اصل داستان آن مربوط به پيش از اسلام است - در چند مورد نام قم آمده است ؛ از جمله :

زگرگان و ری و قم و صفاهان
ز خوزستان و کو هستان و آران(12)

زگرگان و ری و قم و صفاهان
که رامین را بدندی نیک خواهان(13)

بايد به اين نکته اذعان داشت که هر چند به بعضی از اين نوشته ها، از لحاظ تاريخی قابل اعتماد نيست، اما توجه به محل اصلی شهر که خرابه های آن تا چندين سال پيش در شرق قم مشاهده می شد و هم چنين نام روستاهای اطراف و وضع زندگانی سکنه آن ها برای ما شکی باقی نمی گذارد که اين شهر برخلاف گفته «ياقوت حموی» جغرافی دان اسلامی، از شهرهای مستحدثه دوره اسلامی نيست، بلکه مدت ها پيش از آن وجود داشته و از شهرهای آباد ايران بوده است، با اين حال آن چه مسلم است اين است که اين شهر، بعد از اسلام و به خصوص بعد از وفات و به خاک سپاری حضرت فاطمه معصومه (س) در آن، گسترش و آبای بيشتری يافت.

علت اصلی شکل گيری شهر قم در اين محل، وجود رودخانه قمرود است که از کوه های گلپايگان سرچشمه می گيرد و پس از گذشتن از ميان دشت، به درياچه نمک می ريزد. زمين قم در بدو امر محل جمع شدن آب اين رودخانه بوده است و به همين دليل اطراف آن، علفزار و مرتع و محل چرای اغنام و احشام گرديده است تا اين که به دستور يکی از سلاطين اين شهر، مخرجی برای آن ايجاد کردند و اين آب ها به طرف صحرای مسيله جاری شد. به مرور زمان اهالی از اين رودخانه نهرهای متعدد انشعاب داده، با آن ها به کشت و زرع پرداختند و بالطبع خانه ها و ساختمان هايی نيز در اطراف آن ها بنا کردند و نواحی آبادی به وجود آوردند که مجموعا «چهل حصاران» ناميده شده است.
به طور کلی از کتب تاريخی چنين استنباط می شود که قمرود در تمام طول تاريخ به عنوان انگيزه پيدايی و مايه تداوم حيات شهری و روستايی دشت قم عمل کرده است، چنان که مردم اين ناحيه از ايام قديم برای آبياری کشتزارها و آبرسانی به روستاها به آن تمسک می جسته، با ايجاد انشعابات متعدد، هر شاخه ای از آن را به قسمتی از دشت جاری می ساخته اند و بدين ترتيب رفته رفته يک سيستم منظم آبياری پديد آورد ه اند، تا جايی که کيفيت کشاورزی از نظر رونق و انحطاط، به نظم اين سيستم وابسته بوده است.

بنابراين چنين نتيجه گيری می شود که نخستين زيستگاه انسانی در دشت قم بر پايه کشاورزی و استفاده از آب های رودخانه قمرود پديدار شده است و حيات و شکل اين شهر، به اين رودخانه و جوی های آن وابسته بوده، به هر فراوانی يا کمبود و يا دگرگونی در چگونگی آبياری، آبادانی و يا خرابی آن وابسته بوده، به هر فراوانی يا کمبود و يا دگرگونی در چگونگی آبياری، آبادانی و يا خرابی روی می نموده است. گذشته از کار کشاورزی، چگونگی جدا شدن جوی ها از رودخانه و روان شدن آن ها به پهنه دشت قم، شيب زمين، شکل کشتزارها که از سازمان آبياری می کرده است و هم چنين راه ها، در شکل دادن به پيکره اين شهر نقشی بزرگ داشته اند.

به هر حال قم از ديرباز، در نقطه ای که امروزه محل «لب چال» خوانده می شود، پديد آمد و اين محل در روزگار باستان ده و يا دژ زرتشتی بود و «مينجان» ناميده می شد و طی هزاران سال هم چنان کانون شهر به شمار می رفت. بازار کهنه، ميدان کهنه، مسجد جامع و ديگر ساختمان های عمومی در اين محل واقع بوده اند و محل های ديگر اين کانون را که خود به شکل بيضی است، در برداشته اند، اين ترتيب ادامه يافته است تا زمانی که مرکز شهر به کنار آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه(س) منتقل شده است.


1- فتوح البلدان ، ص 384 و 385.
2
- تاريخ اعثم كوفى ، ص 34.
 3-
ص 25 و 26.
4
- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 144.
5
- شاهنامه فردوسى ، ج 4، ص 128.
 6-
تاريخ قم ، ص 89.
7
- تاريخ اعثم كوفى ، ص 43 و 94 و 105.
 8-
ابن الفقيه ، ص 209.
9
- همان ، ص 211.
 10-
اخبار الطوال ، ص 67 و غرر ملوك الفرس ، ص 609.
 11-
اخبار الطوال ، ص 128.
12
- منظومه : ويس ورامين ، ص 333.
13
- همان ، ص 522

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر